دلا بسوز...
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آن که خدمت جام جهان نما بکند
طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
دکه رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
ز بخت خفته ملولم بود که بیداری
به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند
بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد
مگر دلالت این دولتش صبا بکند
(حافظ)
نظرات شما عزیزان:
همانند تو دیگر در پهنه زمین، تکـــرار نخواهد شد؛
اما با تکرار صلوات بر تو، نور حضورت را در قلـب خود احساس میکنیــــم...
تو را آنطور که دلم می خواهد ،
تصور می کنم ،
مهربان ،
عاشق ،
صبور ،
فروتن ، ...
و فقط یک درد دارم :
نبودنت ...
گاهی برای دلم دل تنگ میشوم
گاهی مثل مداد مشکی پر رنگ میشوم
با هرگناه فاصله میگیرم از شما
دارم شبیه مردم دل سنگ میشوم…
کلیک کنید و عضو بشین
http://feedburner.google.com/fb/a/mailverify?uri=abbasonl ine
خواستم بگویم تنهایم
اما نگاه خندانت مرا شرمگین کرد.....
ــــــــــــــــــــــــــــ ـــ
راستی خسته امتحانات، نباشی مسعودخان